نان با طعم نفت؛ تاثیر افزایش قیمت نفت بر اشاعه گرسنگی در جهان
درگیری روسیه و اوکراین، که قیمت کالاها را افزایش داده، مشکلات گستردهای را به همراه خواهد داشت. افزایش قیمت گندم خاورمیانه را تحت تاثیر قرار میدهد و کاهش یارانههای دولتی موجی از گرسنگی را به راه خواهد انداخت. در کشورهای جنوب صحرای آفریقا، افزایش قیمت نفت به اقتصادهایی که در حال حاضر در حال فروپاشی هستند نیز فشار خواهد آورد.
افزایش قیمت نان، جرقه تنشهای سیاسی در آفریقا
نان منبع اصلی کالری برای میلیونها نفر در کشورهای عربی است و هرگونه افزایش قیمت آن میتواند به آشوبی سیاسی منجر شود. انور سادات در سال ۱۹۷۷ تلاش کرد یارانه نان مصر را حذف کند. او تصمیم خود را ظرف چند روز پس از شورشهایی که باید از سوی ارتش سرکوب میشد، تغییر داد. انقلاب اتیوپی در سال ۱۹۷۴ به دنبال شوک قیمت نفت بود. افزایش قیمت مواد غذایی در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ به شورشهای موسوم به بهار عربی و تظاهراتی که منجر به سرنگونی عمر البشیر در سودان در سال ۲۰۱۹ شد، کمک کرد. امین ربوب، روزنامهنگار مراکشی معتقد است که افزایش قیمت نان مدتهاست که محرک شورشها در شمال آفریقا بوده است. بسیاری از دولتهای عربی و آفریقایی از ابراز حمایت از هر یک از طرفین در مناقشه روسیه و اوکراین امتناع کرده اند و استدلال میکنند که این جنگ آنها نیست. با این حال آنها اثرات آن را احساس خواهند کرد.
روسیه و اوکراین به ترتیب بزرگترین و پنجمین صادرکنندگان بزرگ گندم در جهان هستند. جنگ، حمل و نقل از دریای سیاه را با مشکل مواجه کرده است. این خبر وحشتناکی برای مصر، بزرگترین خریدار گندم در جهان است. این کشور برای تغذیه ۱۰۲ میلیون نفر خود به ۲۱ میلیون تن گندم در سال نیاز دارد، اما کمتر از نیمی از این مقدار را تولید میکند.
افزایش قیمت گندم و حذف یارانه نان
عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهور مصر، هرگز میانه خوبی با تخصیص یارانه به نان نداشته است. او در سال گذشته گفت: فروش ۲۰ قرص نان به قیمت یک نخ سیگار غیر منطقی است. افزایش قیمتها بهانهای به او میدهد تا این رویه را تغییر دهد. تقریباً یک سوم مصریها زیر خط فقر رسمی ۸۵۷ پوندی در ماه زندگی میکنند.
بسیاری از همسایگان مصر نیز در وضعیتی مشابه قرار دارند. فاضله ربحی، وزیر بازرگانی تونس میگوید باگتهای یارانهای که به قیمت ۶ سنت به فروش میرسند، در حال حاضر ۲ برابر شده اند. تونس همچنین با کسری بودجه حدود ۹ درصد تولید ناخالص داخلی مواجه است. در لبنان که از سال ۲۰۱۹ در بحران مالی غرق شده است، قیمت یک کیسه نان در دو سال قبل از جنگ بیش از ۴۰۰ درصد افزایش یافته بود. سیلوهای اصلی غلات لبنان در انفجاری در بندر بیروت در سال ۲۰۲۰ تخریب شد و این کشور قادر به ذخیره گندم تنها برای یک ماه بود.
صادرات ذرت و روغن آفتابگران اوکراین به کشورهای عربی
کاهش محمولههای ذرت از اوکراین میتواند به مصر آسیب برساند، مصری که ۲۶ درصد از واردات خود را از آن کشور تامین میکند. از آنجایی که مصر از این ذرت برای خوراک دام استفاده میکند، قیمت بالاتر ذرت منجر به گرانتر شدن گوشت در مصر و همچنین گرانتر شدن فرنی ذرت در جنوب آفریقا میشود.
اوکراین همچنین بزرگترین صادرکننده روغن آفتابگردان است. افزایش قیمتها مردم را به فکر جایگزینهایی مانند روغن نخل انداخته که در غرب آفریقا چیزی رایج است. در ژانویه، شاخص روغن نباتی سازمان ملل به بالاترین سطح خود رسید.مدیر یک کارخانه کنسروسازی در صحرای غربی میگوید هزینههای روغن آفتابگردان و آلومینیوم مورد نیاز او برای قوطی ساردین در یک هفته ۴۰ درصد افزایش یافته است.
در سراسر جنوب صحرای آفریقا، غذا تقریباً ۴۰ درصد از سبد قیمت مصرف کننده را تشکیل میدهد. تورم مواد غذایی که در سال ۲۰۱۹ حدود ۹ درصد در سال بود، از سال گذشته شروع به افزایش کرد و در ماه اکتبر به ۱۱ درصد رسید که دلیل آن افزایش قیمت حملونقل، نفت، کود و اختلال در کشاورزی ناشی از همهگیری کرونا بود. اولین کسانی که تحت تاثیر قیمتهای بالاتر گندم قرار میگیرند، غنا و کنیا هستند که حدود یک سوم مصرف غلات را به خود اختصاص میدهند، یا نیجریه، جایی که خانوادههای شهری فقیرتر نودلهای فوری مصرف میکنند.
مردم روستایی ممکن است در ظاهر از قیمتهای بالاتر مواد غذایی سود ببرند، زیرا بسیاری از آنها مواد غذایی را تولید میکنند. کشاورزان سهم بیشتری از جمعیت را در جنوب صحرای آفریقا نسبت به خاورمیانه دارند و به ویژه به واردات مواد غذایی وابسته نیستند. با این حال حتی آنها از قیمتهای بالاتر کود و حمل و نقل آسیب خواهند دید. واندیل سیهلوبو از دانشگاه استلنبوش در آفریقای جنوبی میگوید هزینه آمونیاک که یک نهاده کلیدی برای کود است، از دسامبر ۲۰۲۰ تا دسامبر ۲۰۲۱ به میزان ۲۶۰ درصد افزایش یافته است. کاهش واردات محمولهها از روسیه و بلاروس، قیمتها را بیشتر افزایش میدهد.
جهش قیمت نفت در سایه جنگ اوکراین، چالش جدید کشورهای جهان
نفت خام نعمتی برای خاورمیانه است. با قیمتهای فعلی، همه صادرکنندگان نفت منطقه، به جز الجزایر، باید بتوانند هم مازاد مالی و هم مازاد حساب جاری را تامین کنند. بسیاری از دولتهای خلیجفارس یارانه سوخت را در سالهای اخیر کاهش دادهاند – رانندگان اماراتی در این ماه ۳.۲۳ درهم (۸۸ سنت) برای هر لیتر پرداخت میکنند که رکوردی بی سابقه است – که این ضربه به بودجه دولت را کاهش میدهد.
اوضاع در کشورهای جنوب صحرای آفریقا بدتر است، جایی که ۳۸ کشور از ۴۵ کشور واردکننده خالص نفت هستند. آببه آمرو سلاسی، رئیس بخش آفریقا صندوق بینالمللی پول، هشدار میدهد که قیمتهای بالا یک شوک منفی «بسیار مهم» خواهد بود. افزایش چشمگیر قیمت نفت باعث ایجاد مشکل در تراز پرداختها در سراسر این قاره خواهد شد. بنزین در حال حاضر حدود ۲۰ درصد از واردات در کنیا و غنا را تشکیل میداد.
قیمتهای حملونقل در سال گذشته بزرگترین عامل تورم اصلی (شامل مواد غذایی و انرژی) در کنیا، غنا و رواندا بود. در نیجریه، جایی که تورم سالانه نزدیک به ۱۵ درصد است، هزینههای حمل و نقل و غذا حدود ۵۷ درصد از شاخص تورم را تشکیل میدهند.
تنها معدود کشورهای آفریقایی که نفت تولید میکنند (مانند نیجریه و آنگولا) ممکن است از این وضعیت سود ببرند. با این حال، هر دو کشور به مصرف کنندگان بنزین یارانه میدهند. یارانههای سوخت اکنون میتواند برای دولتهای آنگولا و نیجریه معادل حدود ۲ درصد تولید ناخالص داخلی هزینه داشته باشد که این رقم در آنگولا ۱.۴ درصد و در نیجریه ۰.۸ درصد در سال گذشته افزایش یافته است.
اروپا در تقلای یافتن منابع نفت و گاز غیر روسی است. الجزایر که خطوط لوله به اسپانیا و ایتالیا دارد، به دنبال استفاده از این مزیت است. سایر تولیدکنندگان آفریقایی امیدوارند با ارسال بیشتر گاز طبیعی مایع، درآمد نقدی خود را به دست آورند.
البته در خصوص فقر در کشورهای آسیایی و آفریقایی و گزارش فوق که در مجله اکونومیست به چاپ رسیده است باید این مطلب را نیز افزود که میزان فقر و گرسنگی در جهان چه قبل از جنگ اوکراین و چه تحت تاثیر این جنگ در کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز در حال افزایش است ولی شاید تحلیل این موضوع و حتی پرداختن به آن یکی به نوعی یکی از خطوط قرمز رسانه ها و سازمانهای جهانی است.
تحقیقی که مضحک خوانده شد!
در سال ۲۰۱۸ وقتی «فیلیپ آلستون» گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور فقر و حقوق بشر، گزارشی مستقل از گرسنگی در کشورهای جهان و از جمله آمریکا منتشر کرد نماینده آمریکا در سازمان ملل آن را «مضحک» دانست. «نیکی هیلی» کشورش را آزادترین و ثروتمندترین کشور جهان خواند و گفت بسیار مضحک است که سازمان ملل به بررسی فقر در ایالات متحده بپردازد. در این گزارش آمده بود: «ثروتها و تخصصهای عظیم در آمریکا در تضادی شوکآور با شرایطی قرار دارند که شمار زیادی از شهروندانش در آن زندگی میکنند. حدود ۴۰ میلیون نفر در این کشور در فقر، ۱۸ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر در فقر مفرط و ۵ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر در شرایط فقر مطلق زندگی میکنند.»
«ریچارد نیکسون» رئیس جمهور آمریکا در اواخر دهه 60 چنین گفت:
«گرسنگی و سوءتغذیه باید در کشوری مانند کشور ما ادامه داشته باشد؟! این شرمآور و غیرقابلتحمل است»
گرسنهها چند میلیون هستند؟
در سال ۲۰۱۱ نتیجه ۳ نظرسنجی و تحقیق درباره امنیت غذایی نشان داد حدود ۱۱ درصد خانوادههای آمریکایی امنیت غذایی ندارند. امنیت غذایی یعنی اینکه فرد به وعدههای غذای سالم و متناسب با وضعیت جسمانیاش به مقدار کافی و به صورت مرتب دسترسی داشته باشد. در همان سال گزارش «نیویورک تایمز» نشان داد آمریکا در میان ۲۰ اقتصاد توسعه یافته جهان از نظر امنیت غذایی بدترین وضعیت را دارد. برای سالهای پس از ۲۰۱۳ بررسیهای جداگانه، میزان ناامنی غذایی را برای حدود ۱۰ تا ۱۴ درصد جمعیت آمریکا تخمین می زدند و سرانجام وزارت کشاورزی آمریکا (USDA) در سال ۲۰۱۸ در گزارشی رقم ۱۱ درصد را تایید کرد. این یعنی ۳۷ میلیون نفر شامل ۶ میلیون کودک با ناامنی غذایی مواجهند. و البته این گزارش افزود که بیش از ۴ درصد جمعیت، ناامنی غذایی بسیار شدید دارند. یعنی حداقل ۱۴ میلیون نفر هر روز با گرسنگی میجنگند.
با شیوع کرونا نیز افزایش حداقل ۲ برابری این رقم پیشبینی شد؛ نظرسنجی اخیر موسسه بروکینگز (Brookings Institution) نشان داد این پیشبینی به واقعیت پیوسته و حالا تخمین بعدی این است که میزان خانوادههای دارای فرزند خردسال که به ناامنی غذایی دچار شده اند به ۴۰ درصد میرسد.
با شیوع کرونا و افزایش بیکاری در آمریکا صفهای طولانی جلوی بانکهای غذا شکلگرفت
بنا به آمارها حدود ۶۰ درصد بر شمار گرسنگان این کشور افزوده شد
اسنپ میآید!
گرسنگی در آمریکا در دنیای معاصر از دهه ۳۰ آغاز شد؛ در واقع از سال ۱۹۲۹ که رکود بزرگ کلید خورد. گرسنگی در آمریکا تا مدتها به تیتر اخبار تبدیل شد و در این کشور یک نهاد دولتی با عنوان شرکت امداد و نجات فدرال به مقابله با گرسنگی از طریق توزیع غذای رایگان و در واقع، توزیع مازاد تولیدات کشاورزی و غذایی ایالات میان فقرا پرداخت؛ کاری که تا اواخر دهه ۴۰ ادامه داشت. پس از آن به دلیل رونق اقتصادی، تا دهه ۶۰ در آمریکا گرسنگی معضلی حل شده تلقی میشد تا اینکه دوباره معلوم شد شمار گرسنه ها افزایش یافته و گرسنگی به معضلی ملی تبدیل شده است. اینگونه بود که یک برنامه غذایی فدرال با عنوان «برنامه حمایتی تکمیلی غذایی» معروف به اسنپ (SNAP) زیر نظر وزارت کشاورزی کلید خورد تا با ارائه فیش غذا که به تمبر معروف شد با گرسنگی مقابله کند.
پس از آن در دهه ۸۰ بانکهای غذا نیز در آمریکا افزایش یافتند؛ موسساتی خیریه و مردمی که از یارانه یا حمایت دولتی هم برخوردارند و غذای گرم یا سرد را به دست گرسنهها میرسانند. این موسسات هنوز هم در آمریکا فعالند و به این دلیل که در دنیای معاصر فعالیتشان به روشی برای جلوگیری از اتلاف غذای رستوران ها، غذاهای آماده و محصولات خوراکی تاریخمصرفدار تبدیل شده است در سایر کشورهای جهان نیز راهاندازی شده و حالا یک اتحادیه جهانی تشکیل دادهاند. برنامه اسنپ آمریکا نیز برای راحتتر شدن کار، از سال ۲۰۰۴ دیگر کوپن غذا نمیدهد؛ به جایش یک کارت اعتباری میدهد که با آن فقط میتوان اقلام غذایی ضروری یا برخی وعدههای غذایی آماده را از فروشگاهها و رستورانها خرید.
نمونهای از نخستین کوپنهای غذا در آمریکا که تمبر نامیده میشد
انتخاب بین نان و قبض برق!
داستان غذا در آمریکا چیست و غذا چه جایگاهی در سبک زندگی بخش فقیرتر آمریکاییها دارد؟ برای پاسخ به این سوال میتوان به گزارش اخیر یکی از سازمانهای فعال در مقابله با گرسنگی در آمریکا اشاره کرد. سازمان فیدینگ آمریکا شبکه ای شامل ۲۰ بانک غذای بزرگ است و انواع غذا را از طریق کمکهای دولتی، تعامل با فروشگاهها برای اهدای غذاهای فاسدشدنی یا با تاریخمصرف کم و همچنین مواد غذایی اهدایی کشاورزان و صنایع غذایی تامین میکند. حالا این سازمان اعلام کرده در سال ۲۰۲۰ تعداد مراجعان به بانک های غذا ۶۰ درصد افزایش یافته است و برای تامین غذا با مشکل مواجه است.
تهیه غذا برای گرسنگان در یکی از بانکهای غذای آمریکا
غذای مصرفی در این موسسات معمولا از مازاد تولیدات کشاورزی یا اقلام غذایی اهدایی تهیه میشود
آمارهای سازمان فیدینگ آمریکا حقایق تلخی را آشکار میکند: «۷۹درصد از خانوارهای آمریکایی که این سازمان به آنها کمک میکند به غذاهای ناسالم ارزان قیمت برای سیر کردن خانواده هایشان متکی هستند. ۸۴درصد از خانوادههای دارای فرزند نیز به همین شکل گذران زندگی میکنند. اغلب خانوارهای تحتپوشش این سازمان با گزینههای غیرقابل قبولی مواجهند؛ ۶۹درصد در مواقعی مجبور به انتخاب بین غذا یا امکانات رفاهی نظیر آب و برق و تلفن هستند، ۶۶درصد مجبور به انتخاب بین غذا و مراقبتهای درمانی می شوند و ۳۱درصد بین غذا و هزینه تحصیل یکی را انتخاب می کنند. یک یا چند عضو حدود نیمی از خانوارهای تحتپوشش این سازمان در وضعیت سلامتی نامناسبی قرار دارند. ۸۴درصد خانوارهای تحتپوشش این سازمان نیز با ناامنی غذایی مواجهند و بدون دسترسی به مواد غذایی کافی، ارزان و مغذی، گرسنه میمانند.»
«ایلهان عمر» نماینده کنگره آمریکا چند ماه پیش در توئیتی نوشت:
«11میلیون کودک در آمریکا، کشوری به غایت ثروتمند، با گرسنگیای مواجهاند
که قبلا نظیر آن را در اردوگاه پناهجویان در کنیا تجربه کرده بودم.»
آماری که نابود شد!
شرایط مالی و اقتصادی مردم عادی در آمریکا بهگونهای است که اگر کسی کار نداشته باشد در مدت کوتاهی به وضعیت گرسنگی میرسد. یعنی فاصله بیکاری تا گرسنگی کم است و برای اقشار فقیرتر این فاصله کمتر هم میشود. در واقع همه امکانات اجتماعی و اقتصادی در آمریکا به شغل و اعتبار مالی ناشی از آن وابسته است؛ با داشتن حقوق ماهانه افراد میتوانند با کارت اعتباری تا سقف مشخصی پیشاپیش خرید اعتباری کنند، از بانک وام بگیرند و ضمانتهای مالی امضا کنند. در واقع بدون شغل، ناگهان همه امکانات زندگی از دست میرود و کار به گرسنگی میکشد. به همین دلیل است که آمار اشتغال در آمریکا بسیار مهم است و نمادی از وضعیت اجتماعی کشور. کاندیداهای ریاستجمهوری نیز اغلب درباره آمار اشتغال بحث میکنند و رئیسجمهورها خیلی درباره افزایش این آمار پز می دهند. ترامپ هم درباره بهبود آمار اشتغال در آمریکا در سالهای ریاستجمهوریاش مدام پز میداد تا اینکه کرونا از راه رسید و آمار اشتغال آمریکاییها را به کلی نابود کرد. قبلا آمار بیکاری ۴ درصد بود و حالا با شیوع کرونا به حدود ۱۵ درصد رسیده و انتظار میرود تا ۲۵ درصد هم بالا برود. به این ترتیب انتظار میرود در مدتی کوتاه تعداد گرسنگان آمریکا بسیار بالاتر برود.
دعوای سیاسی به خاطر «دلیل گرسنگی»
چرا ثروتمندترین کشور جهان این تعداد گرسنه دارد؟ کسانی که در این باره تحقیق میکنند پاسخ را هم مییابند و اتفاقا به همین دلیل است که آمریکاییها دوست ندارند کسی درباره گرسنگی در این کشور سخن بگوید. دعوای «فیلیپ آلستون» و «نیکی هیلی» به پاسخ این سوال ربط داشت. ماجرا از این قرار بود که در گزارش آلستون علت این گرسنگی آمریکایی چنین بیان شده بود: «در کشوری غنی مانند آمریکا دوام فقر مفرط یک انتخاب سیاسی است که توسط صاحبان قدرت اختیار میشود. فقر را با اراده سیاسی بهراحتی میتوان حذف کرد. ساختار جامعه آمریکا را دموکراسی تشکیل میدهد اما این اصل بهطور مداوم تضعیف میشود.»
این به مذاق حاکمان آمریکا که با شبکه ثروت و قدرت و رسانه مرتبطند اصلا خوش نیامد. به ویژه آنکه در این گزارش آمده بود که ایالات متحده میان کشورهای غربی از بالاترین نرخ نابرابری برخوردار است و ۱.۵ تریلیون دلار کاهش مالیات در سال ۲۰۱۷ عمدتاً بهنفع ثروتمندان تمام شد و وضعیت نابرابری را وخیمتر کرد. به همین دلیل بود که بسیاری از مقامات آمریکایی اعتراض کردند که اصلا سازمان ملل حق ندارد درباره گرسنگی در آمریکا تحقیق کند و دعوایی سیاسی در گرفت؛ بیشتر میان جمهوریخواهان و دموکراتهایی که مخالف سیاست های ترامپ بودند. «هیلی» نیز این گزارش را گمراهکننده و با انگیزههای سیاسی دانست و اعلام کرد:«این گزارش عامدانه پیشرفت در ایالات متحده در مقابله با فقر را نادیده میگیرد و عامدانه از حقایق و آمارهای گمراهکننده در گزارش جانبدارانهاش استفاده کرده است. شکی نیست که مساله فقر همچنان از نگرانیهای جدی در آمریکاست اما به نفع هیچ طرفی نیست که علل شیوع آن را به غلط بررسی کند!»
گزارش سال ۲۰۱۸ سازمان ملل، سیاستهای ترامپ را عامل افزایش گرسنگان و به نفع «ابر ثروتمندان» آمریکا معرفی کرد.
ترامپ در سال ۲۰۱۹ نیز از پیگیری طرحی برای محدودشدن کمکهای غذایی به گرسنگان آمریکا خبر داد
معلوم میشود داستان تاریخی گرسنگی در آمریکا همچنان ادامه خواهد داشت و البته با این وضعیت دیگر کسی امیدی هم ندارد این زخم التیام یابد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0